اشک ریزان در غم بانوی دین - 2
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/9:: ساعت 12:42 صبحسلام.
در ادامهی «اشک ریزان در غم بانوی دین - 1»
- - - - - -
(6) زود بود برای فراموشی این همه سفارش پیامبر که میفرمود:
«زهرا پارهی تن من است. هرکه او را بیازارد مرا آزرده.»
یا این که:
«خدا برای خشم زهرا خشم میگیرد و برای خشنودی زهرا خشنود میشود.»
زود بود برای آن همه ظلم،
ظلمی که اگر پیامبر(ص) گفته بود به زهرایام ستم کنید بیش از آن از دستشان برنمیآمد.
(7) در کجای دنیا از کسی برای مالی که در تصّرف اوست شاهد میخواهند؟
فدک ارث نبود که بخواهند با دروغبستن به پیامبر(ص) آن را به تو ندهند.
فدک در دست تو بود. از تو خواستند که شاهد بیاوری که مال توست!
شاهد هم آوردی، امّا نپذیرفتند.
چه زود احکام قرآن و قضاوت نبوی بهفراموشی سپرده شد.
(8) مادر!
اینقدر برای ما بیتابی نکن!
اینکه من در اوج غربت مسموم میشوم؛
این که برادرم در کربلا تنهای تنها میشود؛
و آن همه ظلم که تا روز واپسین بر فرزندان ما و شیعیان و دوستان ما روا میدارند؛
تنها ادامهی ظلمی است که بر تو رفت.
ریشهی مظلومیت ما را باید در مظلومیت تو جست.
(9) هرگز آن شبها را از یاد نمیبرم.
شبهایی که غریبانه،
با آن حال نزار بر مرکب سوار میشدی؛
و به همراه پدرم علی و دو برادرم حسن و حسین،
بر در خانههای تکتک مهاجرین و انصار میرفتید.
و وصایای پیامبر را به یاد آنان میآوردید.
آری؛ خدا حجت خود را با مجاهدت تو بر همه تمام کرد.
(10) مادر نرو!
مردن برای تو زود است و یتیمی برای ما زودتر.
ما هنوز کوچکایم و از آب وگل در نیامدهایم.
این نهالها به مراقبت باغبان نیاز دارد.
اما نه، برای مراقبت از ما نمان. چرا که تو اکنون با این پیکر مجروح،
بیش از ما به مراقبت احتیاج داری.
بمان تا ما از تو پرستاری کنیم...
یا علی
- - - - - -
+ «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری و عفا عن سیدة نساء العالمین تجلدی... إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. قد استرجعت الودیعة و اخذت الرهینة و اخلست الزهراء، فما اقبح الخضراء والغبراء. یا رسول الله اما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهد...
چهقدر صبرم کم شده در فراق دردانهات ای رسول خدا... اما تقدیر چنین است انگار؛ ما از اوییم و به او باز میگردیم... امانتات را بازگرداندم، اما چه تاریک است از این پس زمین و زمان در برابر دیدگانام... آآه که از این پس اندوهام جاودانه خواهد شد و شبهایام بیدار و نا آرام...
این نالههای همان علیِ بدر و خیبر است؟... هم او که قرآن به صلابت سمّ اسباش سوگند یاد میکند؟؟؟... آآآآه...»
++ درباره شهادت حضرت صدیقه(س)
همه میدانند که تو اجازه ندادی و همهی مصیبتها
+++ یک خواهشی. بچههای نمازخانه دارن یه ویژهنامه بهمناسبت رحلت حضرت امام(ره) میزنند و از من هم مطلب خواستند. اگه مطلب خوبی سراغ دارید راهنمایی کنین. پیشاپیش تشکر.